۱۳۹۱/۷/۹

خواهروبرادرم ، شما با غمها ، رنجها و مشکلاتت چه می کنی؟


1- آیا افسرده می شوی و گوشه گیر ، چون توان حل آنها را نداری؟
 
2-آیا مضطرب و عصبانی می شوی ، چون کارها بر وفق مرادت پیش نمی رود؟
 
3-آیا با اعتیاد به مواد ، خوردنی ها، خواب و شوخی و خودت را به کوچه علی چپ می زنی و صورت مسئله را پاک می کنی؟
4-آیا سفره غمت را پیش دیگران می گشایی و دست نیازت را به هر سو در جهت حل مشکل دراز می کنی تا احساسات بدت را با آنها تقسیم کنی؟
5-آیا سعی می کنی که غمها ، دردها ، مشکلات و رنجهایت را تحمل کنی و با آنها بسازی؟
6-آیا برای حل مسائل و مشکلاتت و بر طرف کردن غمها و رنجهایت ، به فکر برنامه ریزی، تدبیر و راه حل می گردی؟
 7-آیا برای خلاص شدن از موقعیت ، شدیدا بر تلاش خود می افزایی ؟
 
8-آیا برای حل مشکل خود ، سایر فعالیت های خود را متوقف می کنی و روی حل مشکل خودت تمرکز  می کنی؟
 
9-آیا با خویشتن داری منتظر فرا رسیدن زمان مناسب برای حل مسائل می شوی؟
10- آیا با افراد با تجربه و متخصص مشورت می کنی تا برای رفع آنها راه حلی مناسب بیابی؟
 
11- آیا با تفسیر مجدد و مثبت سعی می کنی از جنبه های مثبت تر به رویدادها بنگری و از مشکلاتت در جهت رشد خود استفاده کنی؟
 12- آیا با روی آوردن به مذهب و از خدا کمک طلبیدن به آرامش می رسی؟
13- آیا بر هیجانات خود متمرکز شده ، و هیجانات خود را ابراز می کنی و با بیان نمودن و نشان دادن احساسات تخلیه می شوی؟
 
14- آیا مشکل را انکار می کنی و چنین وانمود می کنی که واقعا چیزی رخ نداده است؟
 
15-آیا عقب نشینی در رفتارت می کنی و برای رسیدن به اهداف خود، کوشش دیگری نمی کنی؟
16- ایا فکر میکنی به بن بست رسیدی و مغزت قفل میکند؟یا در سیکلی از اگرها و ای کاش ها و تخیلات می افتی؟
وقتی شما در تنگنای مشکلی گرفتار آمدید، یا وجود عزیزتان گرفتار غم و رنجی شد ، شما گزینه های بیشماری در مواجه با آن پیش رو دارید که به عنوان نمونه در اینجا به 16 مورد اشاره شده است.
اکنون با خود خلوت کنید و به بعضی از گرفتاریهای اخیر خود بیندیشید و ببینید چگونه با آن برخورد کرده اید؟ این کمک می کند تا خود را بیشتر بشناسید و از عهده مسائل خود بهتر بر آئید. و نسبت به واکنش های خود آگاهانه برخورد کنید.
واقعیت این است که نحوه مقابله شما با مشکلات، به عوامل متفاوتی بستگی دارد از جمله اینکه:  مشکل شما از چه نوع است و از چه رنج  می برید؟ موقعیت و وضعیت شما چگونه است؟ چه تجربه هایی داشته اید؟ و اینکه شخصیت شما چگونه است. همه و همه نوع مقابله شما را با مشکلات تعیین می کند.
بیائیم در رابطه با مشکلاتمان از جنبه های مختلف به قضیه نگاه کنیم . شاید روزنه ای کوچک ما را به خورشید نورانی رهنمود سازد و مسیر ما را روشن سازد.
به نظر شما کارامدترین روشها کدامها هستند؟! آیا می توان گفت: متناسب با هر مشکل و رنجی ، یکی از این راه حل ها ارجح تر است؟
به گفته بزرگی: به من اندیشه ندهید ، اندیشیدن یاد بدهید . به من جوابها را ندهید، بلکه سئوال کردن را بیاموزید.


 
Rabee Nz



۱۳۹۱/۷/۶

اهداف ازدواج


Rabee Nz
اهداف ازدواج چيست؟ و چه آثار و فوايدى دارد؟
خداوند در قرآن، خلقت زن و شوهر و محبّت و مودّت ميان آن ها را از نشانه هاى حكمت خود معرفى مى كند.[1]
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: «هيچ كانونى در اسلام بر پا نشده كه نزد خداوند محبوب تر و عزيزتر از ازدواج باشد

ازدواج بهترين پاسخ به نيازهاى جنسى و عاطفى انسان است و هدف ها و نيازهاى بى شمارى را تأمين مى كند كه از جمله ى مهم ترين هدف هاى ازدواج نيل به آرامش و سكون، تأمين نيازهاى جنسى، بقاى نسل، تكميل و تكامل فردى و اجتماعى، سلامت و امنيّت و سرانجام، تأمين نيازهاى روانى و اجتماعى فرد را مى توان نام برد

اهداف ازدواج
ايجاد محيطى خصوصى براى آرامش و آسايش: نياز به آرامش كه ريشه در سرشت آدمى دارد، بر اساس تعليم مكتب اسلام يكى از مهم ترين و شايد اوّلين انگيزه ى ازدواج محسوب مى گردد. ازدواج در حقيقت، كانونى تشكيل مى دهد كه در آن، زن و مرد احساس آرامش كنند؛ زيرا زنان و مردان آرامش دهنده ى روانىِ يك ديگرند و خداوند مى فرمايد: «يكى از نشانه ها اين است كه براى شما همسرى از جنس خودتان بيافريد تا با او انس گيريد و در كنارش آرامش بيابيد
نيازهاى جنسى: انسان داراى مجموعه اى ازنيازها و غرايز است كه عدم ارضا و يا نقص در ارضاى هر كدام از آن ها موجب ايجاد تزلزل در شخصيّت مى گردد و ازدواج، بهترين پاسخ به اين غريزه است و رهبانيّت و پس زدن آن صحيح نيست؛ زيرا پيامدهاى مختلف روحى و جسمى دارد. اسلام، غرق شدن در هوى و هوس و ارضاى آزاد و نامشروع را صحيح نمى داند، چون جز تشنگىِ سيرى ناپذير و تنوّع طلبى و اضطراب، چيز ديگرى در پى نخواهد داشت؛ بنابراين بايد به ضرورت تأمين نياز جنسى توجّه نمود، اما نه تنها از بعد مادّى و جسمانى؛ بلكه در نتيجه ى تأمين صحيح، فرد از لحاظ روانى و اخلاقى نيز به آرامش مى رسد.

بنابراين فرد پس از ازدواج مى تواند اين غريزه ى مهمّ حياتى را با شيوه اى مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا كند و در سايه ى آن، به آرامش دست يابد.

دوستى و محبّت و عشق: آدمى در هر سن و مرحله اى از حيات خويش، به محبّت احتياج دارد و علاقه مند است كه ديگران به او مهر بورزند

پسر و دخترى كه هيچ كدام آن ها در زمان تجرّدشان در هيچ چيزى نمى انديشيدند مگر آنچه مستقيماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همين كه به هم دل بستند و كانون خانوادگى تشكيل دادند، براى اوّلين بار خود را به سرنوشت موجودى ديگر علاقه مند مى بينند. شعاع خواسته هايشان وسيع تر مى شود و چون صاحب فرزند شدند، به كلّى روحشان عوض مى شود ...

و اگر به اتّحاد روح زن و شوهر و عواطف صميمانه اى كه تا آخرين روزهاى پيرى - كه غريزه ى جنسى فعّاليتى ندارد - توجه كنيم به اين نقش ازدواج بهتر پى مى بريم.

و تكامل: هيچ انسانى به تنهايى كامل نيست؛ به همين جهت پيوسته در صدد اين است كه نقص و كمبود خويش را جبران كند، جوانان با گزينش همسرى شايسته، موجبات رشد و تكامل خود را فراهم مى كنند و در مسير زندگى، از نظرات و تشويق ها و حمايت هاى يك ديگر بهره مند مى شوند. «شهيد مطهرى» درباره ى نقش تربيتى ازدواج مى گويد:

يك پختگى هست، كه جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نمى شود، در مدرسه پيدا نمى شود، در جهاد نفس، نماز شب و ارادت نيكان پيدا نمى شود، اين را فقط در همين ازدواج و تشكيل خانواده بايد به دست آورد.

فرزند و بقاى نسل و سلامت آن: ميل به داشتن فرزند و تداوم نسل ها و پرورش انسان ها از انگيزه و اهداف مهمّى است كه در طول دوره هاى گوناگون، همواره عامل مهمِّ ازدواج و تشكيل خانواده بوده است.

تشكيل خانواده، ايجاد كانون پذيرايى نسل آينده است و سعادت نسل ها بستگى به وضع خانوادگى دارد و سلامت امنيّت فرزندان در گرو استحكام خانواده مى باشد.

امنيت فردى و اجتماعى: خانواده كوچك ترين واحد اجتماعى و مقدّس ترين نهاد بشرى است و در بردارنده ى پاك ترين و عميق ترين مناسبات انسانى است كه براى سلامت و امنيّت و سعادت فرد و اجتماع، سودمند و ضرورى است. قرآن كريم زن و شوهر را به لباس يك ديگر تشبيه نموده است.

همان طور كه انسان هميشه با لباس است و لباس، هم مايه ى آراستگى و زيبايى و هم جامه ى ستر و عفاف اوست، زن و شوهر نيز همين گونه اند. لباس از همه چيز به تن انسان نزديك تر است و مَحرم تر؛ و آن گاه همين لباس در عين نزديكى به تن، بدن را از ديگران مى پوشاند و دور مى سازد؛ همان طور كه از نوع لباس فرد مى توان به شخصيّت و افكار او پى برد، از نوع همسرى كه بر مى گزيند نيز مى توان به شخصيّت و هويّت او پى برد.

... تفاوت دختر و پسرى كه تشكيل خانواده مى دهند با دختر و پسرى كه در يك جامعه ى بى بند و بار، رابطه ى جنسى بر قرار مى كنند، اين است كه زن و شوهر مطابق تمثيل قرآنى در حكم لباس يك ديگر و مايه ى عفت و پوشيدگى هم مى باشند و حال آن كه دو تاى ديگر موجب برهنگى و بى عفتى يك ديگر مى شوند.

ثبات عاطفى در بلند مدت، بسيار بيش تر از هيجانات جسمانى براى انسان جنبه ى حياتى دارد

«ويل دورانت» درباره ى نقش ازدواج مى گويد:

اگر با جوانى خرد و تعقّل يار مى بود، عشق را از هر چيزى گرامى تر مى داشت و روح و جسم را براى پذيرايى عشق، تميز و پاكيزه نگاه مى داشت و ايّام عشق را با ماه هاى نامزدى طولانى تر مى ساخت و آن را با ازدواجِ پر از آداب و تشريفات، تضمين مى كرد و با تصميم و جدِّ تمام، همه را پيرو آن مى ساخت. اگر عقل و حكمت با جوان بود، عشق را عزيز مى داشت و آن را با اخلاص تقويت مى كرد و با فداكارى عميق تر مى ساخت و با آوردن فرزند به آن حيات و زندگى مى بخشيد.

پس تا انسان زنده است و زندگى مى كند، نيازمند يار و ياورى مهربان و رفيقى همدل و همراه و پشتيبان لحظه هاى تنهايى است و همسر انسان بهترين فرد است. اين جاست كه دين مبين اسلام بر ازدواج تاكيد فراوانى داشته، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بر آن توصيه مى نمودند.

۱۳۹۱/۷/۳

انچه در دوستی مهم است

Rabee Nz
آن چه در دوستي مهم است ...
دوستي نيازي به تعريف کلاسيک ندارد. زيرا همه ي شما به نحوي با اين مقوله آشنا هستيد، اما با پارامترهاي آن کم تر آشنايي داريد با اين که در صورت آشنايي نيز اين نکات را کم تر به کار مي بريد.
دوستي اتفاق مهمي در زندگي انسان هاست و درسايه آن انسان ها مي توانند به تعالي يکديگر کمک کنند.
پارامترهاي دوستي
هدف
بايد براي خود مشخص کنيد که هدف تان از اين ارتباط چيست. استفاده از تجربه هاي اوست؟با هم بودن است؟ گردش رفتن و تفريح کردن است؟ارتقاي سطح علمي است؟يا ...
داشتن هدف، باعث مي شود که کيفيت و نحوه ي ارتباط نيز مشخص شود. مثلاً کسي که تنها فاکتور مشترک خود و دوستش در درس خواندن است، يعني اصطلاحاً همکلاس هستند و با فارغ التحصيل شدن نيز اين رابطه پايان مي پذيرد؛ نبايد هنگامي که دوستش درخواست او را براي گردش و تفريح رد کرد، ناراحت بشود
اعتماد
نمي گويم که طرفين بايد به هم صد در صد اعتماد داشته باشند، اما بدون اعتماد نيز ادامه ي دوستي سخت است و آن طور که بايد؛ طرفين از بودن با هم رضايت خاطر نخواهند داشت. بايد نسبت به گفتار و رفتار هم اعتماد داشته باشيد.
کمال گرا نبودن
معمولاً اشخاص کمال گرا از دوست خود انتظار دارند که تمامي رفتارهايش مطابق ميل شان باشد. ممکن است با کوچک ترين خطايي که از دوستان شان سر بزند، خط قرمزي روي اين رابطه بکشند و رابطه حتي پشت سرشان را هم نگاه نکنند. به نظر من اين گونه افراد تا حدودي خود خواه هستند، زيرا همه چيز را براي خود مي خواهند. حتي در برخي موارد، انتظار دارند که دوست شان تنها در اختيار خودشان باشد و به رابطه ي نزديک ديگري با دوست شان روي خوش نشان نمي دهند.
گذشت
يکي از مهم ترين پارامترهاي دوستي «گذشت» است. بنا نيست که دوستان تان هميشه رفتارهاي معقول مورد نظرتان را داشته باشند. حتي گاهي ممکن است موجب رنجش شما نيز بشوند. مثلاً بعضي از افراد از اين که در جمع با آن ها شوخي شود خوش شان نمي آيد و اين عمل در کيفيت دوستي و حسابي که بر دوستي باز کرده اند اثر مي گذارد. دوستي مي گفت: «ارزش دوستي بسيار بالاتر از اين هاست که بخواهي به خاطر يک خطا به دوستي ات پايان دهي.» بنابراين مي بايست گذشت را آموخت و تمرين کرد.
استادي مي گفت: «تا مجردها ازدواج نکنند، نمي دانند که چقدر گذشت دارند.» در رابطه ي زناشويي است که مشخص مي شود چقدر گذشت داريد. زيرا کيفيت اين رابطه با رابطه هاي ديگر فرق دارد.

اشتراک ها نه اختلاف ها
به جاي اين که اختلاف ها را بيابيد و بر آن ها اصرار بورزيد، اشتراک ها را يافته و روي آن ها متمرکز شويد. به جاي اين که دليلي پيدا کنيد که ديگران را دوست نداشته باشيد، دليلي بيابيد که آن ها را دوست داشته باشيد. ممکن است که شما يک سري از رفتارهاي دوست تان را قبول نداشته باشيد، اما اين دليل نمي شود که دوستي تان را با اوقات تلخي بهم بزنيد. اگر هدف تان از اين دوستي مشخص باشد، کم تر به اختلاف ها فکر مي کنيد وبه اشتراک ها اهميت مي دهيد.

حسن نيت
خيرخواه دوست خود باشيد. جورکش نباشيد، اما حداقل از او نزد ديگري بد نگوييد. اين عادتي است که خيلي ها دارند، تا زماني که در کنار دوستي هستند از خوبي هاي او تعريف مي کند اما همين که از او جدا شدند و در جمع ديگري قرار گرفتند آن چنان شخصيت او را مي گويند که انگار با او دشمن هستند.

انتقاد از يکديگر
ممکن است در عالم دوستي، بعضي از رفتارهاي دوست تان را نپسنديد و از حرف ها او برنجيد. رويکرد عاقلانه آن است که اين موارد را به دور از نيش و کنايه تذکر دهيد، زيرا اگر اين اختلافات جمع شوند، در کيفيت روند دوستي شما قطعاً تأثير خواهند گذاشت. لذا بهتر است در محيط دوستي از رفتارهاي هم انقاد کنيد و همديگر را در معرض چالش نظرات مخالف و موافق، نسبت به هم قرار دهيد. البته لازم است که شما قبلاً ملازمات نقد و نقد پذيري را کسب کرده باشيد. زيرا در غير اين صورت، ممکن است فرآيند انتقاد، جاي آن که آبي بر آتش باشد، خود به آتش بيفزايد.

دوست باب يا ناباب
دوست ناياب به معنايي که نزد عام است، وجود ندارد. نايابي از خود ماست. نه ديگري. پس فراموش نکنيد که اين خود شما هستيد که دوست تان را انتخاب مي کنيد. يکي از مزيت هاي دوست نسبت به خانواده و فاميل، انتخابي بودن آن است. مثلاً از دست شما خارج است که روابط فاميلي تان را بر اساس درخواست و اراده ي خود، تعريف کنيد. زيرا هنگام تولد اين روابط نيز به شما پيوست شده است. اما در دوستي اين گونه نيست و شما مختاريد که از بين آدمها جور و ناجور دوست تان را انتخاب کنيد. پس مسئوليت رابطه با ديگران نيز متوجه خود شماست.
شخصي که علت اعتياد خود را دوستان ناياب مي داند، از اين نکته غافل است که خود او زمينه ي نشست و برخاست با آن ها را فراهم کرده است و اين که هم اکنون ممکن است خود او نيز براي ديگران دوست ناياب باشد.
آموزش قاطيعت و فراگيري آن، در رد و قبول دوستان کمک مي کند. اگر شخصي قاطع باشيد، حتي با قبول وجود دوست ناياب، مي توانيد او را از خود برانيد، اما بعضي از افراد جسارت پايان دادن به دوستي هاي اين قبيل را ندارند يا اين که اصطلاحاً نمي خواهند نزد دوست خود کم بياورند و همين سرآغاز لغزشهاي آن ها مي شود. اصولاً بازنگري در خود نه تنها خوب، بلکه لازم است . بايد رابطه ي خود را با دوستان بررسي کنيد و ببينيد تا چه حد اين رابطه هنجار بوده است.

تأثير دوستان بر همديگر
دوستان خواه، ناخواه تحت تأثير گفتار و رفتار هم قرار مي گيرند. مثلاً يک جور حرف مي زنند، يک جور مي نشينند، يک جور راه مي روند و همه ي اين ها به طور غير ارادي صورت مي گيرد.
اگر رابطه ي زناشويي را نيز نوعي دوستي فرض کنيد، مي بينيد که در زوج هاي موفق، اين تأثير ديده مي شود. اصطلاحاً اين جمله ي کليشه يي را شنيده ايد: «يک روح در دو بدن!»، به نظر من جمله ي درستي است. زيرا رفته رفته زوج با هم اخت شده و فاصله ي بين آن واژه را از هم جدا کنيد مي شود؛ «»هم سر». نتيجه ي اين جدايي در کيفيت کلمه اثر مطلوبي مي گذارد. در کلمه ي «همسر» شما با يک واژه ي کليشه يي رو به رو هستيد. در واقع با ديدن اين کلمه، رابطه ي زن و شوهري در ذهن متبادر مي شود، اما حالا اگر همين کلمه را به صورت «هم سر» ببينيد، علاوه بر دريافت رابطه ي زناشويي، مفهوم بسيار زيباتري نيز از آن در مي آيد. اگر سر را به معناي فکر و انديشه بگيريم. معناي اين کلمه به «هم فکر» بدل مي شود.

نگريستن به آيينه دوستي
اگر مي خواهيد خود را بشناسيد، ببينيد در آيينه ي ديگران چگونه هستيد. در مواجه با ديگران است که خودتان را مي شناسيد لذا از دوستي مي توانيد به عنوان وسيله يي براي شناخت خود کمک بگيريد. بايد به عکس العمل هاي دوستان در جواب عمل هاي خود توجه کرده تا نقايص وجودي تان را بيابيد. بايد دوستي را آيينه يي فرض کنيد که شما را آنچنان که هست نشان مي دهد. اما بايد در انتخاب اين آيينه توجه کنيد. اگر آيينه محدب باشد، شما را بزرگ تر از آن چه هستيد، نشان مي دهد و اگر مقعر باشد، شما را کوچک تر از آن چه هستيد نشان مي دهد. بايد اين آيينه تخت و بدون موج باشد تا از شما تصويري ارايه دهد که به واقعيت نزديک تر باشد.

Newer Posts Older Posts