۱۳۹۱/۵/۱۶

اهمیت تربیت کودک

»

اهمیت تربیت کودک

انسان در زنده گی خود، دوره های متعــددی را سپری می کند، یکی از این مراحل، دوران کودکی است؛ انسان زمانی که  در  نخستین روز های حیات خویش قرار دارد؛ به او کودک می گویند.
توجه به تربیت در دوران کودکی اهمیت فراوانی دارد، به قول »آرنولد گزل« عالم دو دنشمند روان شناس »کودکی پنج ساله نسخه ی شخص نوجوانی است که در آینده خواهد شد«1.
همه گی این تجربه را داریم که افراد اکثر رفتار و عادات خویش را در دوره ی کودکی کسب می کنند، و چگونه گی ارتباط و سازگاری با محیط خویش را در این مرحله یاد می گیرند، پس می توان گفت که چگونه گی رفتــار بزرگ سالی کودک را در همان دوره ی کودکی می توان پیش بینی کرد.
هیچ فعلی به درستی انجام نخواهد گرفت، و هیچ کاری کامل به پایان نخواهد رسید؛ مگر آن که مصدر و ریشه ی آن به درستی بنا شده باشد. منظور »گزل« در آن جمله این است که زنده گی همه ی انسان ها از همان کودکی رنگ می گیرد، یعنی همان کودکی است که سازنده ی شخصیت انسان است؛ و یا به عباره ی دیگر کودک در همان کودکی است که سرنخ های شخصیت خود را به دست می گیرد و آهسته آهسته هویت خویش را نهایتاً در پایان نوجوانی به اکمال می رساند.
و نیز کودک در این دوره، هر آنچه که در مقابلش قرار گیرد با مکیدن، چوشیدن و جویدن می خواهد که آزمایش نماید چرا که ذهنش خالی از هر گونه شناخت، نسبت به آن شی بوده، و وی می خواهد آن را درک نماید. فرموده ی پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله عليه وسلم  صحت این موضوع را تأیید خواهد کرد که: (کل مولود یولد علی فطره)2

»هر نوزاد هم سو و هماهنگ با فطرت (و پاک) پيـــدا مي شود« و یا گفته ی »جان لاک« پزشک و فیلسوف قدیم »ذهن نوزاد همانند لوح سفیدی است«3 بنابر این هر آنچه می بیند و می شنود در ذهنش نقش می بندد. کودک چون دریچـه ی بازیست که می بیند و می شنود، و ذهنش چون دروبین عکاسی است که هر چـه می بیند و می شنود در آن منعکس شده و ثبت می-گردد.
یکی از مهم ترین ویژه گی های کودک تقلید است و از این راه هر آنچه در خانواده و فامیلش صورت گیرد آن ها را انعکاس خواهد داد چرا که زمانی، کودک می خواهد صحبت نماید، ابتدا کلماتی را از والدین و همسالان خویش آموخته و آن ها را تکرار می نماید، این مسأله اهمیت خاصی در تربیت کودک دارد. چرا که اولین محیط آموزشی برای کودک در خانواده وی تشکیل می گـردد که چگونه گی ارتباط، برخورد، و یا رفتار اعضای خانواده با کودک می تواند بر او تأثیر گذار باشد.
به همین منظور توصیه های زیادی در این مورد صورت گرفته از جمله پیامبر معظم اسلام صلی الله عليه وسلم  در چند نکته چگونه گی رفتار و ارتباط با کودکان را بیان کرده اند:
1. (اَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ) »کودکان را دوست بدارید و به ایشان ترحم کنید«.
یعنی این که به کودکان خویش باید محبت و ترحم نمایید و ایشان را هیچگاه مورد خشم و غضب قرار ندهید، چرا که آثار آن در شخصیت وی ظاهر خواهد گشت.
2. »هنگامی که به کودکان خود وعده دادید به آن وفا کنید زیرا آن ها شما را روزی رسان خویش تصور می کنند«.
بدین معنا که باید به شخصیت کودک احترام گذاشته شود. وی را به حیث یک عضو و یک شخصیت در خانواده حساب نموده و به سخنانش گوش فرا داد.
3. »هر کس که با خود کودکی دارد، در برخورد با او باید کودکانه رفتار نماید«. یعنی طوری با باید با کودک رفتار کنیم که بتواند ما  را درک نماید و احساس دلتنگی نکند.
مولانای رومی در این مورد می فرماید که »پس زبان کودکی باید گشاد«.
در گذشته چون مقام کودک در جامعه برای افراد جوامع مشخص نبود، و کودک را فردی کوچک شده ی یک بزرگ سال می دانستند و به مقام شهروندی وی نا آگاه بودند، بناءً در نزد ایشان کودک از ارزش و اهمیتی برخوردار نبود؛ بدین منظور او را تابع بزرگش می دانستند، اما با نزول قرآن و بعثت پیامبر اسلام صلی الله عليه وسلم و ارشادات دین مقدس اسلام و گسترش علوم روانشناسی توسط دانشمندان، به ارزش و اهمیت کودک و تربیت آن پی بردند و کودک را امروزه به عنوان فردی می دانند که در آینده خدمتگار، مسوول و شهروند جامعه ی شان خواهد بود.
در نهایت باید دانست که کودک مهم ترین و با ارزش ترین فرد جامعه بوده و ستون های آینده اش را تشکیل می دهد.
تربیت کودک نزد والدین همانند زیر بنای ساختمان، نزد معمار است که اگر اساسی بنا شود آن تعمیر استقامت و پایداریش بی پایان خواهد بود، کودک هم چنین است که اگر تربیت سالمی داشته باشد و آداب آموختانده شود، در آینده فردی سالم و نیکوکار  تقدیم جامعه خواهد شد.
آخر سخن را حکمتی از »گوته« به پایان می رســــانیم که می گوید: »حسرت های فرو خورده ی دوره ی کودکی است که به عقده های خطرناک جوانی مبدل می شود و باعث فساد می گردد«.4

ادب کردن فرزندبه معنای تنبیه است؟ا

‏آیا ادب کردن فرزند به معنای کتک زدن او است؟
‏آیا ادب کردن فرزند به معنای کتک زدن او است؟
 
دوران کودکی یکی از مهم ترین مراحل زندگی انسان به شمار می آید، و بر اساس این دوره ‏است که انسان سلامت یا بیماری انسان رقم می خورد وتقریباً تمام بیماری های روانی از ‏درک نادرست طبیعت این مرحله و نیازمندیهای آن سرچشمه می گیرد.‏
مسئله ی مجازات کودکان وکتک زدن آنها یکی از مسائلی است که بسیاری از پدران و ‏مادران را به پرسش وامی دارد. آیا مجازات بکنم یا نه؟ تنبیه بدنی بکنم یا نه؟
و این موضوع به جواب  این سؤال کمک می کند :‏
 آیا ادب نمودن یعنی کتک زدن و تنبیه بدنی!‏
‏ استاد محمد حسین - دعوتگر اسلامی که به امور خانواده اهتمام دارد -  می گوید ‏الله (سبحانه وتعالی) دوست دارد که بندگانش متخلّق به اخلاق پسندیده باشند و ‏خشمگین نشوند و بدون تأنی و تعقّل و تأمّل کسی را مجازات نکنند زیرا عجله در ‏چنین حالتی از شیطان یعنی دشمن انسان خواهد بود. و این دعوتی ارزشمند (از ‏والدین)است که هنگام بروز خطایی از کوچکتر ها بر نفس خود مسلط باشند و ابتدا ‏در موضوع تأمل کرده و اسباب اشتباه را بدانند و عذر او را بپذیرند، امیرالمؤمنین ‏حضرت عمر بن عبدالعزیز(رحمه الله) می فرمایند:« وقتی عصبانی هستی ‏قضاوت مکن، و بین دو نفر، تا سخن هردو را نشنیده ای هرگز قضاوت مکن ، ‏حتی اگر یکی درحالی نزد تو بیاید که یکی از چشمانش در دستش باشد زیرا شاید ‏بعد از او طرف مقابلش بیاید و دوچشمانش در دستش باشد. »  بسیار اتفاق افتاده که ‏مادر به این دلیل یکی از فرزندان را مجازات می کند که دیگری در شکوه کردن ‏پیشدستی نموده، که در چنین حالتی کودک ، یاد می گیرد که کار نادرست را انجام ‏دهد و بعد در شکایت بردن و اتهام زدن به دیگران، پیشدستی هم بکند! ‏
جای تعجب است که نزد بعضی، مفهوم ادب کردن با  کتک زدن  و مجازات ‏کودک ارتباط دارد و گویا ادب کردن یعنی زدن و مجازات کردن! ‏
امّا در حقیقت ادب کردن همراه با آموزش دادن و بخشش و معرفی الگو به فرزند ‏است و این حق فرزند است.‏
رابطه ای با محبت و دلسوزی
نظر دکتر سبوک –روانشناس مشهور- این است که ما باید فرزندانمان را بدون نیاز به مجازات تربیت ‏کنیم، چون مجازات کردن تنها وسیله ی منع کودک از انجام کارهای آزار دهنده  یا خارج از ادب جامعه ‏نیست ، دقیقاً همانطور که مجازات دزد را از سرقت و قاتل را از ارتکاب جرم به طور کلی باز ‏نمیدارد.‏
مجازات (کتک) شیوه ای است که بعد از پایان تمام روشهای دیگر به آن پناه می بریم یعنی زمانی که ‏به طور کلی از راهنمایی کودک به راه صحیح ناکام ماندیم.‏
حتّی در چنین شرایطی هم  اگر پدر یا  مادر ، رابطه عاطفی بسیار شدید و دلسوزانه ای با ‏فرزندشان نداشته باشند ، اگر شخصیت کودک سالم وبدون نقص هم باشد مشکل به نظر می ‏رسد که مجازات فایده ای داشته باشد کما اینکه برای بسیاری از مجرمان حرفه ای با وجود ‏عدم مجازات از سوی خانواده، اتفاق افتاده.  ‏
وی همچنین می افزاید که شایسته نیست مجازاتی بدون انجام گناه وجود داشته باشد و نباید قبل ‏از اینکه  تمام جوانب موضوع را  که باعث مجازات می شوند به کودک نگفته ایم او را تنبیه ‏کنیم. زیرا در اکثر موارد فرزندان بدون مجازات قانع شده و راه می آیند، لذا بهتر است حتی ‏الامکان از تنبیه ، به خصوص تنبیهی که به توهین به شخصیت انساتی کودک بینجامد، ‏خودداری کنیم. ‏
توجیه و نصیحت کودک
استاد محمّد سعید مرسی- متخصص علم تربیت-  در کتابش ،«هنر تربیت فرزندان در دین ‏اسلام»، برای تنبیه بدنی کودکان شروطی گذاشته و می گوید: "  اگر نصیحت و ارشاد ، ‏راهنمایی، ملاطفت، و معرفی الگو  برای کودک فایده ای نداشت، باید مجازات، آخرین وسیله ‏تربیتی و بعد از همه اینها باشد. امّا مجازات وتنبیه هم درجاتی دارد و کتک زدن تنها وسیله ‏تنبیه نیست، بلکه در بعضی مواقع جوابگو نیست و نتیجه معکوس خواهد داد، تعدادی از ‏ابزارهای تنبیه عبارتند از:‏
نگاه تند: چیزی که "اخم کردن" هم گفته می شود. این روش بعضی کودکان را از کار بد ‏باز می دارد وحتی گاهی باعث گریه آنها نیز می شود.‏
آهسته صدا زدن(همّ کردن): صدایی است که از حنجره خارج می شود و نشانه ی انکار ‏است که بچه را از اشتباهش آگاه می کند.(مانند نکن گفتن در زبان فارسی که با ‏حرکات سر و صورت به نشانه انکار همراه است.)‏
تعریف از (بچه) دیگری در مقابل او، البتّه به این شرط که فقط به عنوان مجازات باشد ، ‏نه همیشه، باید از زیاد به کار بردن این روش جداً خودداری کرد زیرا آثار منفی در ‏روان کودک باقی می گذارد.‏
بی اعتنایی کردن: وقتی وارد خانه شدید، سلام می کنید ، امّا با او به صورت خصوصی ‏احوالپرسی نمی کنید، بر خلاف روزهای قبل از کارهایی که امروز کرده چیزی نمی ‏پرسید، وقتی با شما صحبت کرد رویتان را بر گردانید، به همین ترتیب تا احساس کند ‏که اشتباه کرده ، در همین موقع بلافاصله اشتباهش را به او گوشزد کنید و دیگر بی ‏اعتنایی را ادامه ندهید، زیرا وظیفه شما تعلیم وتربیت است نه خشونت .‏
محروم کردن: از خرجی یا از بردن به گردش یا از چیزهایی که بچه ها دوست دارند مانند ‏دوچرخه، یا آتاری(بازی رایانه ای) یا تلویزیون.‏
دوری و قهر کردن: به شرط اینکه بیش از سه روز به طول نینجامد، و به محض اعتراف ‏کودک به اشتباهی که کرده با او آشتی کنند.‏
پیچاندن گوش: ابن السنی( رحمه الله)  از حضرت عبدالله بن بسر مازنی صحابی(رضی ‏الله عنه) روایت کرده که فرمود:« مادرم خوشه ای از انگور را به من داد و گفت ان ‏را برای رسول الله صلی الله علیه وسلّم ببرم ، من نیز قبل از اینکه به ایشان برسم در ‏راه مقداری را خوردم ، وقتی خدمتشان رسیدم (فهمیدند) و فرمودند:(یا غُدر) :ای بی ‏وفا!»‏
((یا غدر)  کلمه ای است برای تنبیه)‏
 
تنبیه بدنی به عنوان آخرین راه حل  
‏‏(ضرب المثل قدیمی می گوید: که آخرین دوا ،داغ کردن است)‏
این روش هنگامی به کار می رود که تمام روشهای تربیتی دیگر و همچنین تمام شیوه ‏های مجازات را به کار برده باشیم، و اگر تمام آنها فایده ای نداشت و کودک ممیّز و ‏دارای درک وشعور بود ، آنگاه ناگزیر از این روش هستیم. وبه این دلیل ممیز بودن ‏‏(دارای درک وشعور بودن)شرط است ، که  کودک غیر ممیّز، خطا و درست را ‏تشخیص نمی دهد ونباید او را تنبیه کرد زیرا برای او نتیجه معکوس دارد و ممکن ‏است برایش عادّی شود یا دچار افسردگی  ، انزوا یا ترس گردد ؛ کودک زیر10 سال ‏را نیز نباید تنبیه بدنی نمود.‏
‏(البتّه) تنبیه بدنی نیز شرایط خاصی دارد که باید آنها را رعایت نمود:‏
کتک زدن برای ادب کردن و مانند نمک در غذاست(یعنی مقدار کمی ازآن ‏کافی است وزیاد آن مضرّ است)‏
اگرقبلاً قول داده اید که کودک را تنبیه نکنید، به قولتان عمل کنید تا به شما ‏بی اعتماد نشود.‏
وضعیت کودک خطاکار و دلیل خطایش را درک کنید
کودک را به خاطر کاری که انجام آن دشوار است تنبیه نکنید.‏
اگر بار اولش باشد ، از خطایش چشم پوشی کنید و به او فرصت بدهید.‏
جلوی کسانی که دوستشان دارد او را تنبیه نکنید.‏
اگر کودک بر اشتباهش پافشاری کرد و تنبیه بی تأثیر بود ، تنبیه را متوقف ‏کنید.‏
هنگام عصبانیت شدید اصلاً کودک را تنبیه نکنید و در هنگام تنبیه بر خود ‏کاملاً مسلط باشید.‏
بعد از کتک زدن کودک خطایش را فراموش کرده، به رویش نیاورید.‏
در حین تنبیه کردن، از کودک نخواهید گه گریه نکند.‏
قبل از اینکه کودک آرام شود یعنی بلافاصله بعد از تنبیه از او نخواهید که ‏معذرتخواهی هم بکند، زیرا در این کار نوعی تحقیروتوهین وجود دارد، ‏به او بفهمانید که تنها برای مصلحت خود بچه او را تنبیه کرده اید و به او ‏لبخند بزنید و بعد از تنبیه، سعی کنید دلش را به دست آورده، تنبیه را از ‏یادش ببرید.‏

توصیه های مفیدبرای والدین


دستورالعمل‌هاي مشکل گشا براي والدين و فرزندان
 
اگر رو راست باشيم بايد اعتراف کنيم که تربيت يک نوجوان براي والدينش کار ساده‌اي نيست. شما هم اگر هنوز کودکتان به سن نوجواني نرسيده شايد فکر کنيد که در برابر مشکلات بچه‌ها در اين سن ايمن هستيد. ممکن است بگوييد نوجوان من هيچ وقت جوابم را با بي‌ادبي نخواهد داد، يا هيچ زمان تا دير وقت بيرون نخواهد ماند و هميشه با کساني که من تاييد کنم رفت و آمد خواهد داشت. شما هم مي‌توانيد تا زماني که کودکتان به سن نوجواني برسد به اين رويا دل خوش کنيد اما بهتر است از همين الان خودتان را براي نوجواني فرزندتان آماده کنيد. به هر حال اگر نوجوان شما تازگي‌ها شورشي شده، مقرراتي را که شما برايش گذاشته‌ايد رعايت نمي‌کند و با بچه‌هاي مشکوک مي‌گردد؛ به اين مقاله توجه کنيد تا ياد بگيريد چگونه جوانه اين مشکل رفتاري را از ابتدا بخشکانيد:
نوجواني دوران تغييرات جسمي و شناختي سريع بچه‌هاست. نوجوانان ترجيح مي‌دهند مستقل باشند تا اينکه براي تاييد والدينشان سر تکان دهند. نوجوان در يک لحظه ممکن است والدينش را به کلي کنار بگذارد و در لحظه‌اي ديگر دوباره به نزد او بازگردد اما در هر حال والدين را به عنوان مشاور قبول دارد و نه رئيس! البته شما هم مي‌توانيد به جاي دست روي دست گذاشتن کاري بکنيد که موقعيت خودتان را در نزد نوجوان محکم کنيد.
1)به نظر مي‌رسد نوجوان از شما متنفر است
 
يک دقيقه فرزند شيرين شما از شما مي‌خواهد که همراه او به مدرسه برويد و يا کنارش دراز بکشيد. زمان ديگر به نظر مي‌رسد که همه چيز را از ياد برده و شما و حرفهايتان را مسخره مي‌کند. اگر شما از نزديک به اين رويداد نگاه کنيد متوجه مي‌شويد که وقتي او کودکي بيش نبود هم همين رفتار را از او مي‌ديديد با اين تفاوت که به جاي اينکه مانند کودک 2ساله داد بزند و نه بگويد، صورتش را با نفرت از شما برمي‌گرداند. اين بسيار براي والدين دشوار است اما بخشي از نوجواني با جداشدن و شخصيت جدا يافتن نوجوان همراه است و اين ممکن نمي‌شود مگر اينکه نوجوان در ابتدا والدينش را کنار بگذارد تا بتواند شخصيت و هويت خود را پيدا کند. در اين زمان بيشتر به همسالان و دوستانش توجه دارد و نظرات آنها را بيشتر از والدينش مي‌پسندد.
راه چاره: گاهي والدين آنقدر از اين طرد شدن و کنار گذاشته شدن دلخور مي‌شوند که آنها هم همين رويه را با نوجوانشان در پيش مي‌گيرند. يعني او را کنار مي‌گذارند و از خود مي‌رانند. اين يک روش اشتباه است که معمولا نتيجه خوبي به همراه ندارد چون فرزند شما را بيشتر از شما دور مي‌کند. بد نيست بدانيد نوجوان حتي وقتي نظرات شما را قبول نمي‌کند، باز هم مي‌داند که به شما نياز دارد اگر چه به اين نياز اعتراف نمي‌کند. بنابر اين بهتر است شما به جاي عصباني شدن و راندن او از خود صبرکنيد، منطقي باشيد و آرامش خود را از دست ندهيد و به نوجوان خود ثابت کنيد که حتي اگر حرف شما را نپذيرد هم او را دوست داريد و به سرنوشت او اهميت مي‌دهيد. اين شورش نوجواني هم تا ابد باقي نمي‌ماند و معمولا تا سن 16 - 17 سالگي جاي خود را به يک احترام منطقي مي‌دهد به طوريکه نوجوان مي‌داند مشاوري بهتر از شما گيرش نمي‌آيد. البته منظور ما اين نيست که بي‌ادبي نوجوان را نسبت به خودتان ناديده بگيريد. اگر چنين اتفاقي افتاد لازم است شما همان اصول هميشگي را در برابر رفتار نادرست اجرا کنيد. مثلا محروميت از آنچه دوست دارد داشته باشد. يکي ديگر از اصول خوب و قديمي اين است که اگر نمي‌توانيد حرف خوبي بزنيد بهتر است چيزي نگوييد. اين روش به نوجوان نشان مي‌دهد که شما به خاطر او چيزي نمي‌گوييد. و احتمال زيادي دارد که او حالت دفاعي‌اش را کنار بگذارد و به شما اعتماد کند.
دستورالعمل‌هاي مشکل گشا براي والدين و فرزندان
2)وسايل ارتباطي زندگي نوجوان را پر مي‌کند
 
يکي از مشکلات دنياي جديد اين است که انواع وسايل ارتباطي مانند گوشيهاي تلفن همراه، پيامک و پست الکترونيک و چت زندگي نوجوانان را پر کرده و به آنها فرصت نمي‌دهد که حتي در ميان جمع خانواده حضور واقعي داشته باشند. او در ميان جمع و دلش جاي ديگر است. آنوقت مي‌بيني که داري با نوجوانت حرف مي‌زني و او گوشي در دست دارد پيامک مي‌خواند يا مي‌فرستد و حواسش با تو نيست. متاسفانه يا خوشبختانه اين هم از مشکلات دنياي نوجواني است که تنها والدين امروزي با آن دست به گريبانند و قديميها دست کم از اين مشکلات نداشتند.
راه چاره: شما نمي‌توانيد استفاده از انواع وسايل الکترونيک را براي نوجوان قدغن کنيد. اين کار نه تنها غيرمنطقي و نامهربانانه است بلکه غير ممکن هم هست. بد نيست بدانيد ارتباط داشتن نوجوان با دوستانش براي او يک امر حياتي است. با اين کار شما تنها نفرت او را از خودتان بيشتر خواهيد کرد و او از شما دورتر خواهد شد. اگر فرزند شما کارهاي مدرسه‌اش را تمام و کمال انجام مي‌دهد و در خانه هم وظايفي را که به او محول کرده‌ايد به موقع انجام مي‌دهد بهتر است به او اجازه دهيد از چنين وسايلي استفاده کند اما براي اينکه اين وسايل موجب اختلال در زندگي خانوادگي شما نشود مي‌توانيد محدوديتهايي براي او قرار دهيد مثلا از او بخواهيد در زمان غذا خوردن و يا وقتي مهمان داريد، گوشي را کنار بگذارد. شايد شما هم ترجيح بدهيد که رايانه را در اتاق شخصي نوجوان قرار ندهيد تا بتوانيد نظارت بهتري بر استفاده او از شبکه جهاني داشته باشيد. اين کار خوب است چون جلوي استفاده نادرست نوجوانان از رايانه را در زماني که والدين در خواب هستند، مي‌گيرد. بعضي از متخصصان معتقدند بهتر است رايانه يک ساعت قبل از زمان خواب خاموش شود تا نوجوانان بتوانند خواب کافي داشته باشند و دچار مشکلات خواب به علت استفاده از رايانه و اينترنت نشوند. يکي از روشهاي محدود کردن زمان صحبت نوجوانتان با تلفن و اينترنت اين است که از او بخواهيد هزينه اين‌ها را از جيب خودش بپردازد. يعني از همان پول تو جيبيهايي که به او مي‌دهيد و خوب اين پولها هم بايد حساب و کتابش براي شما معلوم باشد. در ضمن براي کنترل سايتهايي که فرزندتان در اينترنت به آن مراجعه مي‌کند مي‌توانيد از نرم‌افزارهاي مخصوص کنترل اينترنت استفاده کنيد.
3) دير به خانه مي‌آيد
 
شما از دخترتان خواسته‌ايد که قبل از ساعت 9 شب در منزل باشد. اما الان ساعت نه و نيم است و او هنوز به خانه نيامده. اين اتفاق ممکن است بارها بيفتد. فکر مي‌کنيد چرا او مقررات شما را ناديده مي‌گيرد؟ بسياري از نوجوانان براي نشان دادن استقلال و بزرگ شدنشان ممکن است تا ديروقت خارج از منزل بمانند. آن‌ها محدوديتهايشان را مي‌آزمايند و سعي مي‌کنند گستره آن را باز‌تر و باز‌تر کنند.
راه چاره: مطمئناً نوجوانان نياز دارندکه محدوديت‌هايي برايشان مشخص شود. اما قبل از اينکه بر قوانين خود پافشاري کنيد مطمئن شويد که محدوديت‌هاي تعيين شده‌تان منطقي باشد. براي اين کار مي‌توانيد تحقيق کنيد و يا با مشاور نوجوانان مشورت کنيد. نکته واضح اين است که محدوديتهاي يک کودک دبستاني با نوجوان متفاوت است و لازم است شما به نوجوانتان اعتماد بيشتري داشته باشيد و به حس استقلال‌طلبي او هم احترام بگذاريد. حتي مي‌توانيد با والدين بعضي از دوستان نوجوانتان صحبت کنيد و نظرات آنها را هم جويا شويد. اما وقتي زمان مشخصي را تعيين کرديد و 10 دقيقه هم براي اتفاقات پيش‌بيني نشده اضافه کرديد؛ اگر فرزندتان سر باز زد حتما عواقب کارش را با يادآوري قبلي به او اجرا کنيد. اين تنبيه مي‌تواند يک هفته محروميت از بيرون رفتن بعد از غروب آفتاب باشد. البته دقت کنيد که علت رفتار فرزندتان را ريشه‌يابي کنيد. ممکن است علت بيرون رفتن او از خانه اين باشد که در منزل احساس شادماني ندارد. در اين صورت لازم است که با او صحبت کنيد و از او علت را بپرسيد. سعي کنيد کاري کنيد که نوجوانتان در منزل زمان‌هاي تفريح و شادي را در کنار شما بگذراند. مثلا بازي‌هاي دسته‌جمعي و گردش خانوادگي راه بيندازيد و بگذاريد حس کند که براي گذراندن لحظات شاد لازم نيست حتماً بيرون برود و به دوستانش وابسته باشد.
اگر بعد از اين کارها باز هم فرزندتان قوانين را زير پا گذاشت، حتما عواقب کار را با جديت اجرا کنيد. حواستان باشد بلوف نزنيد و وعده دروغ ندهيد.
4) نوجوان با افراد ناجور مي‌گردد
 
ممکن است شما از گروهي که فرزندتان براي مراوده و دوستي انتخاب کرده خوشتان نيايد و هر وقت او را درميان جمع دوستان لات و بي سرو پايش مي‌بينيد، شرمنده بشويد. حتي ممکن است شما حرفي به او بپرانيد و دلخوري‌تان را با اين حرف نشان دهيد. اما راه چاره اين نيست!
راه چاره: فرزند شما اگر شلوار سوراخ بپوشد، موهايش را چرب کند و يا ابرويش را دستکاري کند باز هم معصوميتش را از دست نداده. احتمالا او همه اين کارها را براي اين مي‌کند تا از طرف گروه دوستانش پذيرفته شود و به حساب بيايد. بنابر اين اگر دوستان او را مسخره و سرزنش کنيد نه تنها او از آنها دل نمي‌کند بلکه به او بر مي‌خورد و از شما دلخور خواهد شد. او به دلخواه شما لباس نمي‌پوشد و موهايش را درست نمي‌کند چون اگر اين کار را بکند هم سن و سالانش او را مسخره خواهند کرد و بيشتر تنها خواهد شد. از طرف ديگر لازم است درباره گروهي از دوستان فرزندتان که مشکلات جدي دارند و از مدرسه فرار مي‌کنند و يا مواد مصرف مي‌کنند با او صحبت جدي بکنيد. بدون اينکه او را در يک موقعيت دفاعي قرار دهيد که مجبور شود از آنها دفاع کند. به فرزندتان بگوييد که به او اهميت مي‌دهيد و نگران کساني هستيد که با او رفت و آمد مي‌کنند و مي‌ترسيد که او را آلوده کنند. شايد نتوانيد جلوي بيرون رفتن فرزندتان با افراد خاصي را بگيريد اما مي‌توانيد ريشه رفتار نادرست او را از بيخ ببريد. براي اين کار مي‌توانيد از متخصصان حرفه‌اي کمک بگيريد. از صحبت درباره مشکلات نوجوانتان با مشاور نهراسيد. گاهي ممکن است درباره بعضي رفتار هم کلاسي‌هايش به مدرسه گزارش دهيد و از آنها بخواهيد کاري کنند.
5) همه راه حل‌هاي شما فرزندتان را ناراحت مي‌کند
 
گاهي ممکن است هر کاري که شما براي کمک به فرزندتان مي‌کنيد او را بيشتر عصباني کند. دوران نوجواني دوران حس‌هاي شديد است به همين علت چيزي که به نظر شما اتفاق مهمي نيست ممکن است براي او خيلي مهم و حياتي باشد.
راه چاره: مسخره کردن و ناچيز شمردن آنچه او به آن اهميت مي‌دهد دردي را دوا نمي‌کند. اتفاقي که مي‌افتد اين است که او احساس مي‌کند شما حرف او را نمي‌فهميد و پس از مدتي ديگرغصه‌ها و حرفهايش را به شما نمي‌گويد. واقعيت اين است که مهمترين نکته در جهان براي او اين است که دوستش با او به هم زده چون او نتوانسته به مهماني تولدش برود. بنابر اين شما هم اين اتفاق را جدي بگيريد. به جاي اينکه اهميت آنچه براي فرزندتان مهم است را زير سؤال ببريد و مدام او را نصيحت کنيد، سعي کنيد خودتان را جاي او بگذاريد. به او نگوييد که زماني وقتي بزرگتر شد اين غصه‌ها به نظرش احمقانه خواهد بود. تنها گوش کنيد و همدردي کنيد.

رفع بی حوصلگی


با 15 روش بی حوصلگی را از خود دور کنیم






 
برای مبارزه با این روحیه و کاهش یا از بین بردن آن باید با توجه به هر یک از عوامل تاثیرگذار، راه و روش مناسب و راه کار عملی خاصی را اتخاذ کرد
عوامل مختلفی همچون، نداشتن هدف، نداشتن برنامه صحیح، ضعف و سستی اراده، داشتن افکار منفی و عدم توجه به توانایی‌ها و استعدادهای خویش، خودکم بینی و غیره در ایجاد کم حوصلگی نقش دارند. بنابراین برای مبارزه با این روحیه و کاهش یا از بین بردن آن باید با توجه به هر یک از عوامل تاثیرگذار، راه و روش مناسب و راه کار عملی خاصی را اتخاذ کرد، بدین منظور به نکات و مطالب زیر توجه کنید:
1 - قبل از هر چیز با توجه به توانایی‌ها و استعدادهای خویش هدفی معقول و قابل دسترسی و مطابق با شرایط و امکانات موجود برای خود ترسیم کنید.
2 - به منظور رسیدن به هدف مورد نظر از یک برنامه مدون و جدول زمان بندی شده‌ای استفاده کنید و خود را مقید به انجام آن کنید.
3 - اگر افکار منفی و احساس ضعف و خودکم بینی باعث کم حوصلگی شما شده است، با به خاطر آوردن توانایی‌ها و استعدادها و موفقیت‌های گذشته خویش و توجه به نقاط قوت زندگی، یاس و نا امیدی نسبت به آینده را به امیدواری و خوشبینی نسبت به آینده تبدیل کنید.
4 - یاد خدا و توجه و توکل به ذات مقدس لایزال الهی و طلب کمک و یاری از او نقش موثری در ایجاد آرامش و امید به آینده دارد، بنابراین یاد و توجه و توکل به خداوند را در انجام کارها فراموش نکنید.
5 - باید علل و عوامل ضعف اراده خویش را بشناسید. توجّه کنید ضعف اراده غالبا در عدم اعتماد به بینش و تفکر، عدم شناخت خویش، با ارزش تلقى نکردن خود، عدم امنیت روانى، عدم تدبیر عقلانى در تشخیص امور و تمیز دادن امور از هم، شکست‏هاى گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محرومیت، سرزنش و رنج‏هاى مستمر ریشه دارد. زدودن هر یک از این عوامل در پرتو سرمایه گزارى و برنامه ریزى ممکن است.
6 - باید باور کنید مانند دیگر انسان‏ها از توانمندى‏هاى بسیار برخوردارید. فراموش نکنید نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بیش‏تر است. تصمیم خوب در پرتو تکیه بر قوت‏ها، جبران ضعف‏ها و احساس توانمندى شکل مى‏گیرد.
7 - بکوشید براى هر رفتارى انگیزه‏اى قوى داشته باشید و به ویژه از آثار مثبت تصمیم‏گیرى‏ها و رفتارهاى خاص خویش به طور کامل آگاه شوید.
8 - در موقعیتى که به سرزنش و متهم شدن به ناتوانى و ناپختگى می‏انجامد، قرار نگیرید. براى تصمیم‏گیرى‏ها و اقدامات خویش امنیت روانى فراهم آورید تا بتوانید به آرامى در برابر دیگران یا همراه آنان ابراز وجود کنید و برجستگى فکرى و فعالیت به جا را از طریق تصمیم آشکار سازید.
9 - در برابر اراده پولادین انسان همه سختى‏ها آسان مى‏شود. به استقبال کارهاى به ظاهر دشوار بروید و به خود تلقین کنید مى‏توانید در این امور درست تصمیم بگیرید و افتخار موفقیت در انجام آن‏ها را به دست آورید.
10 - از خواب زیاد، پرخورى و دیگر اسباب تنبلى و سستى اراده بپرهیزید.
11 - تردید در تصمیم‏گیرى و تاخیر در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوى و مادى فراوان مى‏شود و زیان‏هاى بسیار را به ارمغان مى‌آورد.
12 - تصمیمات به جا و پر ارزش گذشته‏ خود را به یاد ‌آورید و توجه کنید که چون گذشته براى انجام دادن کارهاى مهم آمادگى دارید.
13 - در تصمیم‏ها و فعالیت‏هاى اسوه ‏ها دقت کنید، در همسان‌سازى و الگوپذیرى جدى باشید تا جرات انجام کار یابید و توان تصمیم‏ گیرى و اجرا در شما تقویت شود.
14 - ورزش مستمر و منظم را که در تقویت اراده بسیار موثر است، فراموش نکنید.
15 - با تصمیم‏هاى آسان در کارهاى ساده، به تدریج خود باورى و توانمندى را در خویش پدید آورید و راه را براى تصمیم ‏گیرى در امور مشکل و پیچیده هموار سازید.

همسران از شوهرانشان چه می خواهند؟



Rabee Nz
                                                 نامه ای به شوهر بزرگوارم

شاید این افکار یا تعدادی از آنها برای مردان ناراحت کننده باشد، اما حقیقت چیز دیگری است و این تنها خلاصه ی درد دلی است که در دل و جان هر زن علاقمند به سعادت و خوشبختی خانواده، می گذرد که به روابط زناشویی خود با همسرش که بر پایه ی دوستی ، الفت، صراحت و شفافیت طرفین است، بهای زیادی می دهد .

بنابر این از تو خواهش می کنم که آن را همانگونه که هست از من بپذیری و (خدای ناکرده) هیچ تفسیر غیر واقعی یا معنای دیگری که منظور کلام من نیست را از آن برداشت نفرمایی.

- قبل از هر چیز می خواهم دوستت داشته باشم و انتظار دارم تو نیز در مقابل ، مرا دوست داشته باشی، آیا من در مقابل این دوست داشتن تو لیاقت احترام تو را ندارم؟

- جلوی دیگران از من انتقاد نکن هرچند کارم نادرست و اشتباه باشد، زیرا وقتی که منزلتم را پایین می آوری بسیار دلتنگ و نا امید می شوم، که خودخواهی من را وادار به مقابله و مقاومت در برابرت می کند. از تو خواهش می کنم که اگر انتقادی داری یا نکته ای منفی را می خواهی در باره ام بیان کنی ، وقتی این کار را بکن که (من و تو) باهم تنها هستیم ، زیرا در چنین شرایطی بدون محافظه کاری، برای پذیرش انتقاد آمادگی بیشتری دارم.

- وقتی که در مورد چیزی با هم اختلاف نظر داریم، از تو خواهشم این است که نظر من را کوچک و خوار ندانی زیرا لازم نیست که حتماً یکی از ما نظرش درست و دیگری نظرش غلط باشد.همانگونه که لازم هم نیست برای رسیدن به توافق باهم جنگ و دعوا کنیم زیرا می بینی که در این صورت تمایل به قبول نظر تو پیدا می کنم ، امّا بعد به سرعت پشیمان می شوم.

- وقتی که دلم تنگ می شود و شروع به گریه کردن می کنم، یا کنترل احساساتم را از دست می دهم، اجازه بده احساساتم را بروز دهم. زیرا اینها احساسات شخصی من هستند و و اگر به من وقت کافی بدهی به مرور زمان بیشتر بر آنها مسلّط خواهم شد. از طرفی اگر به جای پنهان کردن و سرکوب آن از ترس ناراحت کردن یا اذیت تو در این مورد احساس آزادی کنم ، به طور طبیعی رنج کمتری از بابت بروز این احساسات خواهم دید.

- کار کردن تو در جامعه شأن و منزلت تو را در جامعه، و پیش من بیش از پیش بالا می برد، از تو می خواهم، بدانی که من این واقعیت را می دانم. بنابر این اگر اعتراف کنی که تلاش من برای رهایی تو از کارهای منزل ، این امکان را برایت فراهم کرده که بیشتر وقتت را به انجام کارهای بیرون اختصاص دهی، من بیشتر به تو افتخار خواهم کرد و کمتر از کار تو در بیرون ناراحت خواهم شد. اینکه جلوی دیگران اقرار کنی که من هم به خاطر کار خانه شایسته ی تقدیر هستم، مرا خوشحال می کند.

- من به این نیاز دارم که وقت خاصی را با تو بگذرانم. من این را درک می کنم که بیشتر توان تو مصروف کار است ، امّا اگر تمام انرژی و وقت خود را هم صرف کار کنی دیگر سهمی هم برای من باقی نخواهد ماند، از تو خواهش می کنم که مقداری از وقتت را فقط به ما اختصاص دهی، همچنین این تمنّا را از تو دارم که کارهایی را که من انجام داده ام دوباره انجام ندهی چون در آینده سعی می کنم که مهارت های لازم برای انجام آنها را کسب نمایم. اگر به جای توبیخ فوری، یا مؤاخذه، اجازه ی آزمایش و خطا را به من بدهی زودتر روش درست کارها را یاد خواهم گرفت. بیشتر کارهایی را که دوباره بعد از من انجام می دهی،به دلیل فراموشی اینگونه انجام شده، با این کار اعتماد به نفس من به کندی فعال می گردد. اجازه ی اشتباه ندادن به من، به این معنی است که تو راه یادگیری کسب موفقیت را بر من می بندی.

- نوشته هایی را که در نظر من مغایر با مظاهر زنانگی است به من نشان نده، زیرا من بیش از تو در این مورد آسیب پذیر و تأثیر پذیر هستم. من از دوران کودکی بر این باور تربیت یافته ام که اگر من آشکارا خود را از نظر جنسی محرّک نشان دهم ، احترام مرد، نسبت به من کاهش می یابد. من از تو تعجب می کنم که به تحریک همسرت بسیار اهمّیت می دهی امّا از اینکه ظاهر من محرّک باشد، انتقاد می کنی. به من اعتماد کن ، کافی است در کارهای جنسی با من صریح وشفاف باشی. با این کار الگوی من خواهی شد و من نیز در اینگونه موارد بر تردید خود غلبه خواهم کرد و مانند تو در این مورد صریح وبی تکلف خواهم بود.

- مسئولیّت کوتاهی در انجام کارهایی را که من محوّل کرده بودی به گردنم نینداز. زیرا انتقاد تند تو بر اعتماد به نفس من به شدّت تأثیر گذار بوده، و باعث می شود تصور کنم که من نمی توان هیچ کاری را به درستی انجام دهم. اگر با هم فکری هر دوی ما، این حق به من داده شود که کارها را به شیوه ی خاصی که خودم در نظر دارم انجام دهم، اعتماد به نفس من آنقدر زیاد می شود که از تصور تو خارج است.

اگر گاهی به دلیل مشغول بودن به کاری یا سختی کار خودم، فوراً خواسته ات را انجام ندادم، آن را به حساب بی توجهی به گفته ی تو یا نافرمانی من نگذار.

وقتی برای انجام کارهای بیرون پیش من، اولویّت ها یی قرار می دهی ، سعی می کنم به خودم بقبولانم وبگویم که حتماً برای این کار دلیل موجهی داری و این کار تو در خانه به معنای بی توجهی به من نیست و دو نفر (عاقل و) بالغ مانند من و تو برای نشان دادن محبّت وعشق به همدیگر نیازی به تأکید پی در پی به دوست داشتن همدیگر و پایبندی به عشق متقابل ندارند.

- گفتن منظور دقیق (از حرفهایی که می زنی)، بسیار مهم است.پس از عبارتهای ناقصی که مرا اذیت می کند استفاده نکن و بعد از گفتن آنها از من انتظار نداشته باش که فوراً آنها را فراموش کنم ، به من وعده های بزرگ و زیادی نده که بعدها هرگز نتوانی از عهده اش برآیی.

وقتی دستور به کاری می دهی ،من قبول می کنم و هنگامی که عصبی هستی تو را به حال خود می گذارم. البته منتظر دسته گلی هم هستم که که در زمان خوشی و سرور ، به من وعده داده بودی. من همیشه به خودم می گویم که حقیقت انسانها در هنگام عصبانیت معلوم می شود، و بدون شک دادن وعده ی دروغ نشانه ی صادق نبودن انسان است. سعی من برای فراموش کردن و از یاد بردن همه ی اینها، بسیار اذیتم می کند، و در اصل رابطه ام با تو سردی ایجاد می کند.

- یادت باشد که ادای حقوق زن هم از وظایف مردان است.

- مرا کتک نزن؛ زیرا بهترین مردان کسانی هستند که از کتک در رفتار با همسرانشان استفاده نمی کنند، واین را هم به یاد داشته باش که آنچه را برای خود می پسندی برای برادر مسلمانت هم بپسندی.( آیا دوست داری ببینی کسی مادرت را اذیت می کند؟)

- فراموش نکن که من مالک مال خودم هستم و مقداری از اموال تو نیز در مالکیت من است.

- ضرب المثل عربی است که (استقامة المنجل في اعوجاجه)(خوبی داس به کج بودن آن است.).

- و این را هم از یاد نبر که من از کج ترین دنده ی تو آفریده شده ام ، و این به معنای این نیست که من موجود بدجنسی هستم، بلکه معنایش آن است که طرز تفکّر و رفتار من زنانه است نه مردانه.

- یادت باشد که زنی که خوف خدا ندارد و حق الله تعالی را ادا نمی کند، نماز نمی خواند، و معتقد است که زنا حلال است، هرگز قادر به حفظ آبرو و احترام شریک زندگی خود نخواهد بود.

پس شکر این نعمت خداوندی را به جای آور که همسر تو زنی مسلمان است.

سلف وحفظ زبان

عجیب است که برخی از مردم به سادگی از خوردن حرام و ستم و دزدی و شرب خمر و نگاه به سوی حرام و دیگر گناهان دوری می‌کنند، اما حفظ حرکت زبان برایشان سخت است تا جایی که می‌بینی انسانی که به دین‌داری و زهد و عبادت مشهور است سخنی از روی خشم خداوند به زبان می‌آورد که به آن اهمیتی نمی‌دهد و با یک کلمهٔ آن بیش از فاصلهٔ مشرق و مغرب سقوط می‌کند».
چه بسیارند کسانی که از فواحش و ستمگری دوری می‌کنند اما زبانشان آلودهٔ تهمت به ناموس و آبروی زندگان و مردگان است و این، هیچ اهمیتی برایشان ندارد.
۱- از یکی از حکیمان روایت شده است که مردی را دید که بسیار سخن می‌گفت و کم سکوت پیشه می‌کرد، پس به او گفت: «خداوند متعال برای تو دو گوش آفریده است و یک زبان، تا آنکه آنچه می‌شنوی دو برابر آنچه می‌گویی باشد».
۲- ربیع بن صبیح روایت می‌کند که مردی به حسن بصری گفت: ای ابا سعید؛ من چیزی را می‌بینم که آن را خوش نمی‌دارم. حسن گفت: «آن چیست؟» گفت: کسانی را می‌شناسم که در مجالس تو حضور می‌یابند و اشتباهات غیرعمد تو را به یاد سپرده و سپس آن را برای مردم بازگو می‌کنند و از تو عیب‌جویی می‌کنند.
حست بصری گفت: «برادرزاده، سخت نگیر! به تو چیزی خواهم گفت که از آن هم عجیب‌تر است» گفت: آن چیست؟ حسن گفت: «من نفس خود را برای جوار خداوند و به دست آوردن بهشت و نجات از آتش و هم‌نشینی پیامبران مطیع ساخته‌ام نه در خوش‌داشتِ مردم، که اگر قرار بود کسی از [سخن] مردم در امان بماند آفریدگارشان در امان می‌ماند. حال که آفریدگار آنان از [سخنان ناروای] آن‌ها در امان نمانده است مخلوق شایسته‌تر است!»
۳- جبیر بن عبدالله می‌گوید: وهب بن منبه را دیدم که مردی به حضورش رسید و گفت: فلان کس تو را بد می‌گوید. وهب گفت: «آیا شیطان کسی دیگر جز تو نیافت که او را سبک بدارد؟» سپس طولی نکشید که همان مرد (که بدگویی وهب را کرده بود) آمد و وهب او را گرامی داشت.
۴- حاتم اصم می‌گوید: «اگر کسی که برای تو صاحب سودی است نزد تو باشد زبانت را از آنچه باعث رنجش او است حفظ خواهی کرد، در حالی که همهٔ سخنانت بر خداوند عرضه خواهد شد اما زبان خود را از او حفظ نمی‌کنی».
۵- مردی در حضور معروف کرخی غیبت کسی را نمود. معروف به او گفت: «به یاد بیاور آن هنگامی را که پنبه بر روی چشمانت می‌نهند».
۶- از ابن عباس روایت است که می‌گفت: «هر سخنی که انسان بر زبان بیاورد بر او نوشته خواهد شد حتی آه و ناله‌ای که در هنگام بیماری به زبان می‌آورد» می‌گویند: هنگامی که احمد بن حنبل بیمار شد به او گفتند: طاووس آه و ناله را در هنگامی بیماری خوش نمی‌داشت، پس امام احمد در بیماری خود حتی «آه» نگفت.
۷- عمر بن عبدالعزیز می‌گوید: «هر که بداند سخنش نیز جزوی از عمل اوست کم سخن خواهد گفت مگر در چیزی که به سود اوست و به او مربوط است».
۸- یکی از سلف می‌گوید: «لحظه‌های عمر آدمی را بر او عرضه می‌کنند؛ برای هر لحظه‌ای که در آن یاد خداوند را نکرده است به شدت حسرت خواهد خورد».
۹- حسن بن بشار می‌گوید: «سی سال است که سخنی نگفته‌ام که برای آن نیاز به عذرخواهی داشته باشم».
۱۰- بشر بن منصور می‌گوید: نزد ایوب سختیانی بودیم، پس سخن بسیار گفتیم، تا آنکه ایوب گفت: «دست نگه دارید… [آنقدر کم سخن گفته‌ام] که اگر بخواهم همهٔ آن را برایتان بازگو کنم، می‌توانم».
۱۱- مردی به فضیل بن عیاض گفت: فلانی غیبت من را می‌کند. فضیل گفت: «برایت خیر و خوبی جلب کرده است».
۱۲- عبدالرحمن بن مهدی می‌گوید: «اگر اینگونه نبود که دوست ندارم کسی معصیت خداوند را انجام دهد آرزو می‌کردم همهٔ مردم این زمانه مرا بدگویی و غیبت کنند، زیرا چه چیز از این خوش‌تر است که انسان در روز قیامت نیکی‌هایی را در پروندهٔ اعمالش بیابد که نه آن را انجام داده است و نه از آن اطلاعی داشته است!»
۱۳- روایت شده است که یکی از بزرگان اهل علم و عبادت را پس از مرگ، در خواب دیدند؛ از او دربارهٔ اوضاعش پرسیدند، گفت: «تنها برای یک سخن که به زبان آوردم بازخواست شدم؛ یک بار گفته بودم: مردم چقدر نیازمند باران هستند. به من گفته شد: تو چه می‌دانی؟ من به مصلحت بندگانم آگاه‌ترم».
۱۴- عبدالله بن محمد بن زیاد می‌گوید: نزد احمد بن حنبل بودم که مردی آمد و گفت: ای اباعبدالله، من غیبت تو را کرده‌ام، مرا حلال کن. امام احمد گفت: «تو را حلال می‌کنم اگر دوباره آن را انجام ندهی» عبدالله می‌گوید: به امام احمد گفتم: ای امام، آیا او را حلال می‌کنی در حالی که تو را غیبت کرده است؟ گفت: «مگر ندیدی؟ بر او شرط گذاشتم».
۱۵- مردمی نزد ابن سیرین آمدند و گفتند: ما تو را غیبت کرده‌ایم، ما را حلال نما. ابن سیرین گفت: «چیزی را که خداوند حرام کرده است، حلال نمی‌کنم».
۱۶- طوق بن منبه می‌گوید: به حضور محمد بن سیرین رسیدم؛ به من گفت: «گویا تو را بیمار می‌بینم» گفتم: آری. گفت: «به نزد فلان پزشک برو تا تو را معاینه کند» سپس گفت: «نه، به نزد فلانی برو که از وی ماهرتر است» سپس گفت: «استغفر الله، گمان می‌کنم او را غیبت کردم».
۱۷- روایت است که به حسن بصری گفتند: فلانی غیبت تو را کرده است؛ پس حسن طبقی از رطب به سوی او فرستاد و گفت: «به من گفته‌اند که نیکی‌های خود را به من هدیه داده‌ای، خواستم جبران کنم، اما مرا معذور بدار که نمی‌توانم به طور کامل خوبی تو را جبران نمایم».
۱۸- از ابوأمامهٔ باهلی ـ رضی الله عنه ـ روایت است که گفت: «کتاب اعمال بنده را در روز قیامت به او می‌دهند پس او در آن نیکی‌هایی را می‌یابد که انجام نداده است، پس می‌گوید: پروردگارا این نیکی‌ها از کجا آمده است؟» می‌فرماید: «این برای غیبتی است که مردم در حق تو کرده‌اند و تو نمی‌دانستی».
۱۹- عبدالله بن مبارک می‌گوید: به سفیان ثوری گفتم: ای ابا عبدالله، ابوحنیفه چقدر از غیبت کردن دوری می‌کند! نشنیده‌ام که حتی یک بار غیبت کسی از دشمنانش را بگوید. سفیان گفت: «او خردمندتر از آن است که چیزی را بر نیکی‌هایش مسلط کند که باعث از بین رفتن آن‌ها شود».
۲۰- از عمر بن عبدالعزیز روایت است که مردی بر او وارد شد و در مورد کس دیگری چیزی گفت. عمر به او گفت: «اگر بخواهی در امر تو نظر خواهیم کرد، اگر دروغ گفته باشی از اهل این آیه خواهی بود که: {اگر فاسقی برای شما خبری آورد [آن را] به درستی وارسی کنید} [حجرات: ۶] و اگر راست گفته باشی از اهل این آیه خواهی بود: {آنکه عیبجوست و برای خبرچینی گام برمی‌دارد} [قلم: ۱۱] و اگر خواستی تو را می‌بخشیم» آن مرد گفت: عفو نما ای امیرالمومنین؛ دیگر هیچ‌گاه به این کار باز نمی‌گردم.

Newer Posts Older Posts