۱۳۹۱/۵/۲۶

آخرين كساني كه وارد بهشت مي‌شوند چه کساني هستند؟

آخرين كساني كه وارد بهشت مي‌شوند چه کساني هستند؟
رسول الله صلي الله عليه وسلم درباره آخرين فردي كه وارد بهشت مي‌شود و درباره سخنانيكه ميان او و پروردگارش مبادله مي‌شوند و پيرامون فضل پروردگار در حق او براي ما سخن گفته است و ابن اثير در «جامع الاصول» همه اين روايات را جمع نموده و روايات زير را از وي نقل كرده‌ايم:
-از عبدالله بن مسعود روايت شده‌ که‌ پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: « اني لاعلم آخر اهل النار خروجا منها، و آخر اهل الجنة دخولا الجنة: رجل يخرج من النار حبوا، فيقول الله‌ له‌: اذهب فادخل الجنة، فيأتيها، فيخيل اليه‌ انها ملأي، فيرجع فيقول: يا رب، وجدتها ملأي، فيقول الله‌ عزو جل: اذهب فادخل الجنة؛ فان
لک مثل الدنيا، و عشرة امثالها؛ او ان لک مثل عشرة امثال الدنيا، فيقول: اتسخر بي او اتضحک بي- و انت الملک؟ قال: فلقد رأيت رسول الله صلي الله عليه وسلم ضحک حتي بدت نواجذه‌، فکان يقال: ذلک ادني اهل الجنه منزله؟بخاری و مسلم آنرا روایت کرده اند:
من مي‌دانم آخرين فردي كه از دوزخ بيرون مي‌آيد و آخرين فردي كه وارد بهشت مي‌شود چه‌ کسي است؟ مردي است در حالي که‌ با سينه‌ خيز از دوزخ بيرون مي‌آيد، خداوند به‌ او مي‌فرمايد: برو داخل بهشت شو آن مرد بسوی بهشت می اید فکر میکند بهشت پر شده است (وجای خالی ندارد) برمیگردد و میگوید : پروردگارا بهشت را دیدم که پر است و جای خالی ندارد خداوند می فرماید: برگرد و داخل بهشت شو باز بسوی بهشت می اید و انرا پر می بیند ان مرد برمیگردد و میگوید :پروردگارا بهشت را دیدم که پرشده  است مجددا خداوند متعال به‌ او مي‌فرمايد: برگرد و داخل بهشت شو، و به‌ اندازه‌ي دنيا و ده‌ برابر آن در بهشت مال توباشد، آن مرد مي‌گويد: (پروردگارا) مرا مورد تمسخر قرار مي‌دهي؟ تو پادشاه و قدرتمند هستي. ابن مسعود گويد: ديدم که‌ پيغمبر صلي الله عليه وسلم در اين هنگام خنده‌اش گرفت و دندانهاي آخرش نمايان شد. گفته‌ مي‌شود: اين آخرين نفر و فقيرترين اهل بهشت ميباشد و در روايت مسلم آمده‌ که‌ پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: « اني لاعرف آخر اهل النار خروجا من النار: رجل يخرج منها زحفا، فيقال له‌: انطلق فادخل الجنة، قال: فيذهب فيدخل الجنة، فيجد الناس قد اخذوا المنازل، فيقال له‌: اتذکر الزمان الذي کنت فيه‌؟ فيقول: نعم، فيقال له‌: تمن، فيتمني فيقال له‌: لک الذي تمنيت، و عشرة اضعاف الدنيا، فيقول: اتسخر بي و انت الملک؟ بخاري: (11/386) کتاب: الرقائق . مسلم: کتاب : الايمان ، شماره‌186. ترمذي ، شماره‌ 2598
من مي‌دانم آخرين فردي كه از دوزخ بيرون مي‌آيد چه‌ کسي است؟ مردي است که‌ با فشار و ناراحتي از دوزخ بيرون مي‌آيد، به‌ او گفته‌ مي‌شود: برو داخل بهشت شو، آن مرد داخل بهشت مي‌شود، ناگهان مي‌بيند که‌ هر کس در منزل خود نشسته‌ و جايي براي او نمانده‌ است. به‌ او گفته‌ مي‌شود: آيا سرگذشت خود را به‌ ياد مي‌آوري؟ مي‌گويد: آري. پس گفته‌ مي‌شود: آرزوي چيزي را بکن. او نيز آرزوي چيزهايي مي‌کند. به‌ او گفته‌ مي‌شود: آنچه‌ آرزو کردي و ده‌ برابر دنيا نيز از آن تو باد، مي‌گويد:  پروردگارا مرا مورد تمسخر قرار مي‌دهي؟ تو پادشاه و قدرتمند هستي. ابن مسعود گويد: ديدم که‌ پيغمبر صلي الله عليه وسلم در اين هنگام خنده‌اش گرفت و دندانهاي آخرش نمايان شد.
از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه روايت شده‌ که‌ رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند:
(
آخرين شخصي كه وارد بهشت مي‌شود، مردي است كه لحظه‌اي راه مي‌رود و لحظه‌اي ديگر مي افتد. آتش دوزخ چهره اش را تغيير داده و هنگامي که‌ از دوزخ رها مي‌شود به طرف آن نگاه كرده و مي‌گويد: بسيار با بركت است خداوندي كه مرا از تو نجات داده است. خداوند به من چيزي داده است كه تا به‌ حال به كسي نداده است. درختي به او نشان داده مي‌شود، مي‌گويد: پروردگارا! مرا نزد آندرخت ببر تا از سايه آن استفاده كنم و از آب آن بنوشم. خداوند مي‌فرمايد: اي فرزند آدم! اگر اين خواسته ات را برآورده سازم، خواسته ديگري را مطرح مي‌كني. مي‌گويد: خير، پروردگارا! چيز ديگري نمي‌خواهم. با خداوند عهد مي‌كند كه ديگر از وي چيزي نخواهد. خداوند عذر او را مي‌پذيرد. چون چيزهايي را ميبيند كه در برابر آنها نمي‌تواند صبر كند و اورا به آن درخت نزديك مي‌كند و از سايه آن استفاه مي‌كند و از آب آن مي نوشد. بعد درختي بهتر از درخت اولي به او نشان داده ميشود. آن شخص بار ديگر تقاضا مي‌كند، پروردگارا!مرا به آن درخت نزديك كن تا از سايه آن استفاده نموده و از آب آن بنوشم. ديگر چيزي از تو نمي‌خواهم. خداوند مي‌فرمايد: اي فرزندآدم! تو مگر با من عهد نكردي كه ديگر چيزي از من نخواهي؟ اين سؤال و جواب چند بار تكرار مي‌شود. خداوند در هر مرتبه او را معذور مي‌داند و عذرش را مي‌پذيرد. چون چيزهايي را مي بيند كه نمي‌تواند در برابر آنها صبر كند و در آخرين بار كه به آخرين درخت نزديك مي‌شود، صداي اهل بهشت را از آنجا مي شنود. باز تقاضاي ورود به بهشت را مي‌كند. پروردگار مي‌فرمايد: اي فرزند ادم! چه چيزي تو را قانع نموده و خواسته‌ات را از من قطع مي‌كند؟ آيا قانع هستي كه دنيا و ده برابر آن را به تو بدهم؟ او مي‌گويد: پروردگارا! تو مرا استهزاء مي‌كنيو حال اينكه تو پروردگار و مالك هستي؟ ابن مسعود تبسم كرد و گفت: اي مردم نمي پرسي كه من چرا مي‌خندم. مردم گفتند: چرا؟ گفت: رسولالله صلي الله عليه وسلم نيز به‌ همين صورت خنديد و مردم گفتند: چرا مي‌خندي؟ فرمود: مي‌خندم، چون خداوند را مي‌بينم که‌ مي‌خندد، آنگاه که‌ آن مرد مي‌گويد: (پروردگارا!) مرا مورد تمسخر قرار مي‌دهي؟تو پادشاه و قدرتمند هستي؟ گفته‌ مي‌شود: من تو را مسخره نمي‌كنم. اما بر آنچه خواسته باشم، قادر هستم مسلم، باب: الايمان ، شماره‌: 187
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين




Newer Posts Older Posts