۱۳۹۱/۶/۲۰

به اسلام اوردن سامی یوسف


                                                                                       Rabee Nz
یوسف اسلام، سفر به اسلام
تابستان ۱۹۷۵
صحنه وحشتناکی بود

استیون جورجیوی ۱۸ ساله در حال شنا در دریاست. ناگهان جریان ابی شدیدی او را در بر می گیرد. ‌احساس ضعف عجیبی به او دست می دهد، تعادلش را از دست می دهد و مرگ را در چند قدمی خود می بیند. کسی در آن نزدیکی نیست تا به او کمک کند… فریادهایش بی نتیجه می ماند

درست در لحظه ای که خود را غرق شده می بیند بلند فریاد می زند: خدایا… اگر مرا نجات دهی کاری برایت انجام خواهم داد!
کت استیونز” آن روزها در اوج جوانی به عنوان پادشاه موسیقی راک اند رول در بریطانیا شناخته می شد. خداوند فریاد کمک او را استجابت کرد و او را نجات داد و او هم به عهدی که با خداوند در میان گذاشته بود عمل کرد. …
سفر در جستجوی یقین

استیون جورجیو در ۲۱ ژولای ۱۹۴۷ در لندن در خانه ای مسیحی متعدد المذاهب به دنیا آمد. پدرش یونانی ارتدوکس بود اما مادرش سوئدی و کاتولیک؛ در حالی که در انگلستان و طبق تعلیمات کلیسای پروتستان و در جامعه ای پروتستان زندگی می کردند. مادرش او را به مدرسه ای مذهبی فرستاد تا استیونز یاد بگیرد “انسان اگر کارش را با دقت انجام دهد ممکن است به خدایی دست یابد” و او را تشویق کرد تا خوانندگی را فراگیرد. این روحیه باعث شد تا قبل از سن بیست سالگی ۸ کاست موسیقی منتشر کند و یکی از ترانه هایش در لیست ده ترانه برتر آن روز بریطانیا قرار بگیرد. پس از آن نامش را به “کت استیونز” تغییر داد و این نامی بود که با آن به شهرت رسید و باعث شد در آسمان اروپا بدرخشد آن هم قبل از اینکه به ۲۲ سالگی برسد!
اما پس از بیست و دو سالگی دچار بیماری سل شد که باعث گردید یک سال در بیمارستان و به دور از هیاهو به مطالعه کتب فلسفه و تصوف شرقی بپردازد. در این حین آرزو کرد کاش می توانست راه رسیدن به یقین روحی را بیابد؛ او می دانست علی رغم موفقیت های بزرگی که بدانها دست یافته بود باز زندگی اش دارای بخش مجهول ناتمامی است. تصمیم گرفت دوباره به موسیقی بازگردد اما اینبار با مفاهیم جدیدی که در اثنای بیماری به آنها دست یافته بود.

و واقعا هم توانست به فکر خود جامه عمل بپوشاند و ترانه “راه شناخت خدا” و “شاید امشب بمیرم” به موفقیت خیره کننده ای دست یافت. بعد به مذهب بودا روی آورد با این گمان که سعادت در این است که از فردا باخبر شوی تا از بدیهایش در امان بمانی و اینچنین دارای عقاید قدری شد و به ستارگان و طالع خوانی روی آورد. اما این هم به طول نیانجامید و به کمونیسم روی آورد زیرا گمان می کرد خوشبختی در این است که تمام ثروتها میان همه به تساوی تقسیم شوند اما بعدها دانست این با فطرت سازگار نیست و از آن دست کشید. پس از تمام اینها و پس از مایوس شدن از یافتن یقین واقعی رو به مواد مخدر و مشروبات الکی آورد تا این سلسله زجر آور تفکر و حیرت را فراموش کند.

اما باز هم به تعالیم کلیسا بازگشت. بر اساس این تعالیم او می دانست خدایی وجود دارد اما باید برای رسیدن به او از واسطه استفاده کرد و این باعث شد تا او موسیقی را به عنوان دین برگزیند و افکار و اعتقاداتش را در آن قالب عرضه کند.
اسلام
پس از نجات از غرق و یک سال بیماری سل و آن سفر فکری، برادرش از سفر بیت المقدس بازگشت و برای استیونز یک نسخه ترجمه شده از قرآن را هدیه آورد. او در خاطراتش آن لحظه را اینگونه بیان می کند:

قرآن را باز کردم… دیدم با بسم الله شروع شده. جلد آن را نگاه کردم اما نام مولف بر آن نوشته نشده بود. سعی کردم کوچکترین اشتباه در آن بیابم اما نیافتم بلکه برعکس در کمال یکپارچگی و انسجام… و با اسلام آشنا شدم
اینبار تصمیم گرفت به بیت المقدس سفر کند… با ورود به مسجد الاقصی احساس آرامش کرد. در بازگشت به لندن با یک دختر مسلمان دیدار کرد و به او گفت دوست دارد اسلام آوردن خود را اعلام کند. آن دختر او را به مرکز فرهنگی اسلامی در لندن راهنمایی کرد. آنجا او شهادتین را بر زبان آورد و اسلام آورد.
یوسف اسلام
بعد از اسلام آوردن یوسف اسلام از موسیقی غربی کناره گرفت و بهتر دید از موهبتی که خداوند در اختیار او قرار داده در خدمت دعوت استفاده ببرد و شروع به انتشار سرودهایی نمود که خود سروده بود او همچنین برای برخوردار نمودن سروده هایش از روح اسلامی از جملات عربی نیز استفاده می کند. از سال ۱۹۹۳ تا کنون او در مجموع ده آلبوم منتشر نموده

از آن پس یوسف اسلام به مشهورترین دعوتگر اسلام در غرب تبدیل شد

Newer Posts Older Posts