۱۳۹۱/۶/۵

یادمرگ



ياد مرگ
                    من اکثر ذکر الموت احبه الله
                    کس که بسيار ياد مرگ کند خدا او را دوست دارد .      پيامبر اکرم (صل الله علیه وسلم):
مرگ يا جدا شدن روح از بدن حقيقتي است که به سراغ تمام افرادي که پا به عالم دنيا گذاشته اند مي آيد و اين امر هيچ استثنايي ندارد . قرآن مجيد به صراحت مي گويد که کل نفس ذائقه الموت ( هر نفسي مرگ را مي چشد )
قرآن در آيه ديگري مي فرمايد : آن زمان که وقت مرگ شما فرا رسد در هرجا که باشيد مرگ به سراغ شما خواهد آمد . اما اين افتخار براي پيروان مکتب اسلام است که اعتقادات خود را از افق نوراني وحي و در پيروي از دين کسب کرده اند و برخلاف مکاتب مادي ، مرگ را فنا و نابودي نمي دانند بلکه آن را ادامۀ حيات بشر و انتقال به جايگاه برتر و بالاتر مي شمارند
مرگ نخستين منزل از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنيا است . پس خوشا به حال کسي که در بدو ورود به منزل اول گرامي اش بدارند و در هنگام خروج از منزل آخر ، به خوبي بدرقه اش کنند
اما نکته مهم اينجا است که آن آيندۀ طولاني و ابدي خود را فراموش نکنيم و زخارف دنيا و زر و زيورش ما را از آن آيندۀ جاويدان غافل نکند ، يعني هر روز و شب بلکه هميشه به ياد مرگ و به فکر آيندۀ خود باشيم . اين توجه و انديشيدن به مرگ و جهان آخرت ، مراقب انسان خواهد بود و او را از گناهان و خواهش هاس نفساني دور مي سازد و نقش بسزايي در سازندگي انسان دارد
سیدنا علي  (رضی) مي فرمايد : (( اکثروا من ذکر الموت فانه هادم اللذات خائل بينکم و بين الشهوات)
بسيار ياد مرگ کنيد ، زيرا که مطعم لذت هاي ناروا را از بين مي برد و مانع از افتادن شما در دام شهوات مي شود
رسول گرامي اسلامي (صل الله علیه وسلم ) فرمود:
(( اکثروا من ذکر الموت فانه يمحص اذنوب ويزهد في الدنيا )
مرگ را بسيار ياد کنيد ، زيرا که ياد مرگ گناهان را پاک و ميل  و رغبت به دنيا را مي کاهد .
هر کس بسيار ياد مرگ کند ، در دنيا به اندک بسازد
آنان که فوق عالم طبيعت را ديده اند وبه اسرار وملکوت عالم دسترسي داشته و خداوند تبارک وتعالي را معشوق خود در نظام هستي دانسته وتمام هم آنان رسيدن به معبود واقعي است ، عاشقانه آرزوي مرگ دارند ولحظه شماري مي کنند تا جچاب ماده و طبيعت زودتر به کناري رود وبه سرمنزل مقصود فرود آيند
حجاب چهرۀ جان مي شود غبار تنم                                 خوشا دمي که از اين جهره پرده بر فکنم
خرم آن روز کزين منزل ويران بروم                                    راحت جان طلبم و ز پي جانان بروم
نياز هاي زندگي تو را وادار ميکند که به بيرون حرکت کني، اگر بخواهي به درون بروي، موضوع اساسي مورد توجه تو بايد «مرگ» باشد
فقط زماني که از مرگ هوشيار شوي، ميتواني نيازي را خلق کني که به درون نظر کني، تفاوت انسان با حيوان آن است که انسان آگاه است به اينکه خواهد مرد ولي حيوان به اين نکته آگاه نيست.
از مرگ نترس، فقط آگاه باش که مرگ نزديک و نزديک تر مي آيد و تو بايد برايش آماده باشي.
براي بدست آوردن زندگي، ابتدا بايد مرگ را بياموزي و با مردن تن جسماني، به زيستن در حيات الهي ميرسي.
لحظه اي که هوشيار شوي که تو خواهي مرد و بداني که مرگ يقين است، تمامي ذهنت شروع ميکند به نظر کردن در بعدي متفاوت.
خانه، پول و ماشين فقط براي تو رفاه مي آورند، از مرگت جلوگيري نمي کنند.
در زندگي ممکن است فقير يا ثروتمند باشي، ولي مرگ برابر کننده اي عظيم است
روي مرگ تعمق کن، ولي آن را از خودت دور ندان، مرگ ميتواند همين لحظه بعد باشد.
اگر مرگت را به تعويق بيندازي نميتواني رويش تعمق کني، اگر بگويي سي سال ديگر برايت اتفاق مي افتد، آنگاه ديگر به فکر کردن در موردش نيازي نداري، با خود ميگويي زمان زيادي است و هنوز خيلي وقت دارم، اين حقه ي ذهن توست.
نتيجه
در زندگيت به خلق معاني جديد، بي معني و مصنوعي نپرداز.
انسان فقير چيزهاي زيادي براي بدست آوردن دارد و همين به زندگيش معاني مصنوعي ميبخشد، اگر همه چيز داشته باشي، پول، رفاه، سلامتي، آنگاه زندگيت بي معني خواهد بود، قبلا نيز بي معني بود، اما معاني مصنوعي پول و ثروت و رفاه باعث شده بود تا فکر کني زندگيت با معنيست
اگر براي کسب لذات بهشت، لذات جسماني را کنار بگزاري، اين ترک دنيا نيست
اگر ميخواهي بداني زندگيت معاني حقيقي دارد يا نه، ببين اگر همه چيز داشته باشي و در رفاه کامل باشي، آيا باز هم زندگيت معنايي دارد يا نه، اگر نداشت بدان معناي زندگيت مصنوعي بوده
در هر کاري که ميکني، در تلاش براي کسب هر چيزي که هستي به ياد بياور که از خود بپرسي، اگر موفق شوم آنوقت اين معناي واقعي زندگي من است يا معنايي است مصنوعي؟
از طريق زندگي بياموز، زيرا درس ديگري وجود ندارد
اگر زندگيت نتواند چيزي به تو بياموزد، هيچ کتابي قادر به آموختن چيزي به تو نيست

Newer Posts Older Posts