حسنا على
در اختلافات و دشمنیهایی که در میان مردم اتفاق میافتد، و اموری که برخی را از کوه سنگینتر قرار میدهد و از همنشینی و برخورد همدیگر و مسافرت و حضور همدیگر در یک دعوتی تنفر دارند، فکر کردهام، و به این نتیجه رسیدهام که بیشترین چیزی که انسان را به این حد تنفر و مغضوبانه میرساند، زبان است. چهقدر اختلافاتی که بین برادران و همسران اتفاق میافتد و آن هم بر اثر یک ناسزاگویی یا غیبت و بدزبانی.
لسان الفتى نصف ونصف فؤاده
فلم يبق إلا صورة اللحم والدم
یعنی: زبان انسان نصفش است و نصف دیگر آن قلبش است، پس اگر قلب همراه زبان نباشد، تکه گوشت و خونی بیش باقی نخواهد ماند.
ما میتوانیم افکارمان را با یک شیوه نیکویی به دیگران منتقل نماییم، پس چرا به شیوههای غلط و زشت پناه ببریم؟
روایت شده است که یک پادشاه بزرگ و یا عظمت خوابی دید که دندانهایش افتادند، لذا یک تعبیردان را فرا خواند و خوابش را با او تعریف نموده و تعبیر آن را پرسید؟
رنگ چهره تعبیردان با شنیدن این خواب متغیر گشت و همواره میگفت: اعوذ بالله، اعوذ بالله
پادشاه به وحشت افتاد و گفت: تعبیر آن چیست؟
تعبیردان گفت: عمر شما بسیار طولانی خواهد شد و فرزندان و اهل تو همگی خواهند مرد و تو در پادشاهیات تنها خواهی ماند.
پادشاه فریاد زد و به خشم آمد و به لعن و شتم پرداخت و دستور داد تا تعبیردان را بکشند و شلاق بزنند.سپس تعبیردان دیگری فرا خواند و خواب را برایش تعریف نمود و تعبیر آن را جویا شد. این تعبیردان با این خواب شادمان شد و لبخند نمود و آثار شادمانی در چهرهاش نقش بست و گفت: جناب پادشاه! به تو مژده باد خیر است، خیر است.
پادشاه پرسید: تعبیر آن چیست؟
تعبیردان گفت: تعبیر آن، این است که عمر شما خیلی زیاد خواهد شد به طوری که از خانوادهات آخرین کسی هستی که میمیری و در طول این مدت شما پادشاه خواهی بود. پادشاه از این سخن شادمان شد و دستور داد به او پاداش بدهند. از این شادمان و از اولی خشمگین باقی ماند.
علیرغم این که اگر توجه نمایی میبینی هردو تعبیر شبیه و مطابق هم هستند؛ اما اولی با یک شیوه و دومی با شیوه دیگری است.
آری، زبان از جمله سرداران است.
فلم يبق إلا صورة اللحم والدم
یعنی: زبان انسان نصفش است و نصف دیگر آن قلبش است، پس اگر قلب همراه زبان نباشد، تکه گوشت و خونی بیش باقی نخواهد ماند.
ما میتوانیم افکارمان را با یک شیوه نیکویی به دیگران منتقل نماییم، پس چرا به شیوههای غلط و زشت پناه ببریم؟
روایت شده است که یک پادشاه بزرگ و یا عظمت خوابی دید که دندانهایش افتادند، لذا یک تعبیردان را فرا خواند و خوابش را با او تعریف نموده و تعبیر آن را پرسید؟
رنگ چهره تعبیردان با شنیدن این خواب متغیر گشت و همواره میگفت: اعوذ بالله، اعوذ بالله
پادشاه به وحشت افتاد و گفت: تعبیر آن چیست؟
تعبیردان گفت: عمر شما بسیار طولانی خواهد شد و فرزندان و اهل تو همگی خواهند مرد و تو در پادشاهیات تنها خواهی ماند.
پادشاه فریاد زد و به خشم آمد و به لعن و شتم پرداخت و دستور داد تا تعبیردان را بکشند و شلاق بزنند.سپس تعبیردان دیگری فرا خواند و خواب را برایش تعریف نمود و تعبیر آن را جویا شد. این تعبیردان با این خواب شادمان شد و لبخند نمود و آثار شادمانی در چهرهاش نقش بست و گفت: جناب پادشاه! به تو مژده باد خیر است، خیر است.
پادشاه پرسید: تعبیر آن چیست؟
تعبیردان گفت: تعبیر آن، این است که عمر شما خیلی زیاد خواهد شد به طوری که از خانوادهات آخرین کسی هستی که میمیری و در طول این مدت شما پادشاه خواهی بود. پادشاه از این سخن شادمان شد و دستور داد به او پاداش بدهند. از این شادمان و از اولی خشمگین باقی ماند.
علیرغم این که اگر توجه نمایی میبینی هردو تعبیر شبیه و مطابق هم هستند؛ اما اولی با یک شیوه و دومی با شیوه دیگری است.
آری، زبان از جمله سرداران است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر
لطفا نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید: